قرآن و عوامل رویکرد به خشونت
- دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ
- ۰ نظر
پی جویی عوامل و اسباب رویکردهای خشونت آمیز، بر اساس برخی از مکتب ها و
نظریه های فلسفی، اقتصادی، جامعه شناختی، زیست شناختی و اجتماعی کاری
نافرجام و بی ثمر است؛ مکتب هایی چونان مارکسیسم، طبیعت گرایی ـ شامل
داروینیسم اجتماعی، جغرافیاگرایی جبری،1 مکتب مردم سنجی، طرفداران و اصحاب
نظریه نزاع خارجی.
مارکسیسم، نه تنها تضاد و خشونت را برآمده از دل ساختار اقتصادی جامعه و پی
آیند گریز ناپذیر حرکت تاریخ می شمارد که آن را به سود اجتماع و مایه
تکامل جوامع نیز می انگارد، آبشخور گفته مارکس که: «خشونت قابله اجتماع
است» چنین نگاهی نسبت به خشونت است.2
مکتب طبیعت گرایی رابطه و پیوندی استوار میان زندگی اجتماعی و عوامل اقلیمی
قائل است و یا عوامل ژنتیکی و نژادی را خاستگاه رفتارهای خاص می شناسد.
امیل دورکیم (1858 ـ 1917م) جامعه شناس فرانسوی و از طرفداران مکتب
جغرافیاگرایی باور داشت که میان خودکشی و تغییر آب و هوا در فصول مختلف سال
ارتباط وجود دارد.3
ابن خلدون (1332 ـ 1406م) جامعه شناس مسلمان که او نیز در زمره جغرافی
دانان به حساب می آید، در تأثیر جغرافیا و محیط طبیعی بر شئون مختلف زندگی
انسان می گوید:
«ساکنان اقلیم های دور از اعتدال… بسی از حد اعتدال دورند. چنان که خانه
های آنان از گل و نی و خوراک آنان از ذرت و علف و پوشیدنی های آنان از برگ
های درختان است… یا با پوست حیوانات خود را می پوشانند… اخلاق آنان نزدیک
به جانوران بی زبان است… علت این است که بدن این گروه از اعتدال دور است،
طبیعت مزاج های ایشان به سرشت جانوران بی زبان نزدیک می گردد و از انسانیت
به همان میزان دور می شوند.»4
- ۹۵/۰۹/۲۹